پرسش :

دليل اين كه شيعه معتقد است كه امام بايد در هر زماني باشد و امام زمان(عج) متولد شده است چيست؟


شرح پرسش :
پاسخ :
براي پاسخ به اين پرسش مي توان سؤال را به دو بخش تقسيم كرد. اول اين كه شيعه اماميه چه دليلي بر ضرورت وجود امام ـ عليه السّلام ـ در هر زماني دارد؟ و دوم اين كه چه دليلي بر متولد شدن حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ دارد؟
پاسخ بخش اول:
1. دليل نقلي و 2. دليل عقلي.
1. دليل نقلي:
آيات و روايات. آياتي در قرآن كريم وجود دارد كه عقل بشر را براي هدايت او كافي نمي داند: "رسلاً مُبشرينَ و منذرينَ لئلاّ يكون للناس علي الله حجّة بعد الرسل و كان الله عزيزاً حكيماً"[1] يعني خداوند متعال پيامبران را فرستاد تا آن كه پس از فرستادن آن‌ها، مردم بر خداوند حجّتي نداشته باشند و خداوند هميشه كارش با حكمت است.
اين آيه و نظاير آن به خوبي نشان مي دهد كه عقل انسان براي هدايت و سعادت او كافي نيست؛ زيرا در صورت كفايت عقل، خداوند با اعطاي آن حجت را بر بشر تمام كرده و لذا نه نيازي به ارسال پيامبران بوده و نه مجال براي احتجاج مردم در قيامت باقي مي ماند. اين آيه و آيات ديگر نه تنها ضروري بودن دين و بعثت پيامبران را بيان مي كنند، بلكه دوام و شمول اين ضرورت را نيز بيان مي نمايند. بنابراين ضرورت وجود دين و راهنمايي راهنمايان الهي، از آن گاه كه اولين آدم پاي به عرصه گيتي و طبيعت می گذارد تا آن گاه كه آخرين آنها از طبيعت رخت برمي بندد ثابت و برقرار است.[2]
اما روايات فراواني از ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ نقل شده است كه همگي حاكي از اين است كه كره زمين نبايد از حجّت خالی بماند و حجت خداوند در هر زماني بايد در روي زمين و بين مردم باشد. چند نمونه از اين روايات را ذكر مي كنيم:
از امام باقر ـ عليه السّلام ـ روايت شده كه فرموده است:
انّ الامامَ رفع من الارض ساعةً لساخت باهله كما يموجُ البحر باهله؛ اگر ساعتي امام ـ عليه السّلام ـ در زمين نباشد، زمين اهلش را فرو برد، همان گونه كه امواج دريا انسان را در كام خود فرو مي برد.[3]
امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود:
اگر تنها دو مرد در زمين باشند، بايد يكي از آن دو، امام باشد و فرمود: به درستي كه آخر كسي كه بميرد، امام است، تا كسي نماند كه بر خداي عزوجل حجت گيرد كه او را بي حجت گذاشته است.[4]
حال كه با استفاده از دلايل نقلي ضرورت امام را در هر زمان بيان نموديم به سراغ دليل عقلي مي رسيم: متقن ترين دليل بر ضرورت وجود امام ـ عليه السّلام ـ در هر زمان، برهان لطف و حكمت الهي است. كه در اينجا به صورت خلاصه مطرح مي شود: به مقتضاي حكيمانه بودن افعال الهي، تكليف بايد غرض معقولي داشته باشد؛ غرضي كه با هدف آفرينش انسان هماهنگ باشد، هدف آفرينش انسان، تعالي و تكامل معنوي است كه از طريق انجام تكليف الهي به دست مي آيد. اكنون اگر انجام دادن كاري از جانب خداوند بدون آن كه به حدّ اجبار برسد در تحقق هدف مزبور تأثير داشته باشد، انجام دادن آن واجب و لازم خواهد بود؛ زيرا فاعل حكيم همه تدابير معقول و ميسوري را كه در تحقق هدف او دخالت دارد به كار خواهد گرفت و لطف از جمله اين تدابير حكيمانه معقول و ميسور است، لذا واجب و ضروري است.
متكلمان اماميه بالاتفاق بر اين عقيده اند كه امامت از مصاديق لطف خداوند است. چرا كه اگر مردم رئيس قادري داشته باشند كه آنان را از محظورات منع كند و به واجبات برانگيزد. در اين صورت، خلق به فرمانبرداري نزديك تر و از گناه و معاصي دورتر مي شوند، و چون لطف به مقتضاي حكمت الهي واجب است، امامت نيز واجب خواهد بود. پس امامت و رهبري در حق مكلفان، لطف است، زيرا آنان را به انجام دادن واجبات عقلي و ترك قبايح برمی‌انگيزد و اين مطلب از بديهيات عقلي است.[5]
حال اين سؤال پيش مي آيد كه آيا وجود امام غائب، هم لطف است يا ديگر در حق مكلفان لطف نمي باشد؟ در جواب بايد بگوييم كه وجود امام، هر چند غائب در حق مكلفان لطف است، زيرا اعتقاد به اين كه امام اگرچه غائب است ولي از گفتار و رفتار مردم آگاه است و غيبت او به اين صورت نيست كه در نقطه اي دور از مردم زندگي كند و از مردم به كلي بي خبر باشد، مي تواند نقش مؤثري در گرايش انسان‌ها به سوي فضيلت و معنويت و دوري از تباهي و معصيت داشته باشد، پس وجود امام به خودي خود لطف در حق مكلفان است هرچند تصرف او در امور و رهبري ديني و سياسي او در فرض حضور، لطف ديگري است.[6]
اما بخش دوم سؤالي كه دليل بر تولد يافتن حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ از ديدگاه شيعه چه مي باشد؟ روايات، درباره حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ متواتر و مستفيض است، احاديث پرشماري كه از مسلمات بين اماميه و غير اماميه شمرده مي شود، از جمله، احاديث عامي كه هرچند نام حضرت مهدي نيامده است، اما دلالت صريح بر ولادت حضرت دارند.

دليل اول: احاديث عام.
1ـ حديث ثقلين كه بين اماميه و اهل سنت متواتر است حضرت رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند: انّي تاركٌ فيكم الثقلين كتاب الله و اهل بيتي و انهما لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض.[7] "من بين شما دو چيز گرانبها مي گذارم يكي كتاب خدا و ديگري اهل بيتم و اين دو از هم جدا نمي شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند." جمله "لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض" بر استمرار همراهي اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ با قرآن كريم دلالت دارد و اين پيوستگي و همراهي، جز با فرض تولد يافتن حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ و پنهان بودن ايشان از ديدگان امكان ندارد زيرا اگر حضرت در آينده تولد يابد مي بايست در اين زمان، قرآن از اهل بيت جدا باشد و حال آن كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرموده است: اين دو از هم جدا ناشدني هستند.
2ـ حديث دوازده خليفه كه از مسلّمات ميان اماميه و اهل سنت است. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: انّ هذا لاينقضي حتي يمضي فيهم اثنا عشر خليفة ـ كلّهم من قريش.[8] كار دنيا پايان نمي پذيرد تا اين كه دوازده خليفه كه همگي از قريش هستند روي كار آيند. اين روايت بر ولادت حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ دلالت التزامي دارد؛ زيرا اگر فرض كنيم از حضرت عسكري ـ عليه السّلام ـ فرزندي به نام مهدي ـ عليه السّلام ـ متولد نشده باشد خلفاي حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ يازده تن خواهند بود و اين با كلام پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه معصوم از خطا و اشتباه است تناقض پيدا خواهد كرد.
3ـ حديث «من مات و لا يعرف امامه مات ميتة جاهلية»[9] كه از حضرت رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ روايت شده است طبق اين حديث اگر حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ هنوز بدنيا نيامده باشد پس ما معرفتي از امام زمان نداريم و گرفتار مرگ جاهلي شده ايم، زيرا بنا بر اين حديث در هر زمان امامي وجود دارد و لازم است معرفت به او وجود داشته باشد و در صورت متولد نشدن امام مهدي ـ عليه السّلام ـ چنين شناختي حاصل نمي شود.

دليل دوم: احاديث خاص.
اما احاديث خاص كه از پيامبر و ائمه اطهار از تولد فرزندي براي امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ خبر مي دهند كه بعد از به دنيا آمدن، از ديدگان پنهان مي شود و زمين را پر از قسط و عدل خواهد كرد و ايمان به ايشان براي هر مؤمني ضروري است. شيخ صدوق در كمال الدين بيش از 135 حديث آورده است و مجموع روايات در اين زمينه در كتاب كافي، الغيبة و كمال الدين و ديگر كتب بيش از هزار حديث است.

دليل سوم بر متولد شدن حضرت صاحب الزمان ـ عليه السّلام ـ مشاهده كردن عده اي از شيعيان، در هنگام كودكي آن حضرت است. احمد بن اسحاق قمي، يكي از ياران خاص و گران‌قدر امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ مي گويد: به حضور امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ رسيدم، مي خواستم درباره امام بعد از او بپرسم، حضرت پيش از سؤال من فرمود: اي احمد بن اسحاق، خداوند، از زماني كه آدم را آفريد تا روز رستاخيز، هرگز زمين را از حجت خالي نگذاشته و نمي گذارد. خداوند از بركت وجود حجت خود در زمين، بلا را از مردم جهان دفع مي كند و باران مي فرستد و بركات نهفته در دل زمين را آشكار مي سازد. عرض كردم: پيشوا و امام بعد از شما كيست؟ حضرت به سرعت برخاست و به اتاق ديگر رفت و طولي نكشيد كه برگشت، در حالي كه پسر بچه اي را كه حدود سه سال داشت و رخسارش همچون ماه شب چهارده مي درخشيد، به دوش گرفته بود. فرمود: اي احمد بن اسحاق! اگر پيش خدا و امامان محترم نبودي، اين پسرم را به تو نشان نمي دادم، او هم نام و هم كنيه رسول خدا است، زمين را پر از عدل و داد مي كند، چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد...[10]

دليل چهارم: سُفرا، و توقيعات. در تاريخ شيعه، قضيه چهار سفير و نائب امام (عج) و صدور توقيعات از جانب آنان و واسطه بودن ايشان مابين شيعيان و حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ بسيار روشن و بديهي است و تا به حال كسي در اين قضيه شک و ترديد به خود راه نداده است.

دليل پنجم: در كتاب‌هاي تاريخي اماميه و غير اماميه، آمده است كه آن هنگام كه معتمد عباسي شنيد كه براي امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ فرزندي متولد شده است مأمورانش را به خانة امام فرستاد و خانه امام را مورد بازرسي قرار داد. اين نظارت و مراقبت و واكنش دستگاه خلافت، دليل روشني بر متولد شدن حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ[11] است.

دليل ششم: روشن بودن ولادت حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ نزد شيعه.
تفكر و انديشه مهدويت و غائب بودن ايشان از ديدگان از همان اوائل اسلام متداول و يك امر بديهي بوده است. از همين رو است كه فرقه ناووسيه مدعي بودند كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ همان امام پنهان است ولي پس از وفات امام صادق ـ عليه السّلام ـ بطلان اين عقيده روشن شد و نيز فرقه واقفيه ادعا مي كردند كه موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ همان امام مهدي ـ عليه السّلام ـ است. پس تفكر مهدويت با ولادت داشتن آن روشن مي باشد.
لذا به دلايلي كه ذكر شد و دلايل فراوان ديگر و همچنين تصريح علماي شيعه و همچنين تصريح علماي اهل سنت فرزندي به نام مهدي ـ عليه السّلام ـ براي امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ متولد شده است و اكنون در غيبت كبري به سر مي برد.

دليل هفتم: اعتراف تاريخ نگاران و تبارشناسان غير شيعي.
ابن هجر هيثمي مي گويد: امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ غير از ابي القاسم، محمد الحجة فرزندي به جا نگذاشت و آن هنگام كه پدر بزرگوارش وفات يافت او پنج سال داشت.[12]
ذهبي مي گويد: شيعيان معتقدند كه پسر امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ يعني محمد بن الحسن، قائم و جانشين و حجت است. ايشان در سال دويست و پنجاه هشتم و بنا به قولي در سال دويست و پنجاه شش متولد شده است.

دليل هشتم: اتفاق شيعه.
از زمان كليني و پدر شيخ صدوق تا الان تمام آحاد شيعيان بر ولادت و پنهان بودن حضرت وحدت نظر دارند. اين ايده از اصول مذهب شيعه است و در تمام اعصار شيعه هيچ كس را نيافته ايم كه در ولادت يافتن و غيبت حضرت، شک و ترديد داشته باشد.

منابع براي مطالعه بيشتر:
1ـ مهدي موعود، علامه مجلسي، ج1 و 2.
2ـ منتخب الاثر، صافي گلپايگاني.
3ـ منتهي الآمال، علامه مجلسي، ج 2.

پی نوشتها:
[1]. سوره نساء، آیه 165.
[2]. شريعت در آينه معرفت، جوادي آملي، ص 127 ـ 129.
[3]. خورشيد هدايت، ج1، ص 192، به نقل از بصائر الدرجات، ص 488.
[4]. اصول كافي، ج2، كتاب الحجة، ص 56، ط جديد 6 جلدي.
[5]. فصلنامه انتظار، ش5، چاپ دوم، سال دوم پائيز81، ص111، مقالة علي رباني گلپايگاني.
[6]. فصلنامه انتظار، ش5، چاپ دوم، سال دوم پائيز81، ص111، مقاله علي رباني گلپايگاني.
[7]. مستدرک حاكم، جزء3، ص148. تاريخ بغداد، ج 8، ص 442.
[8]. كمال الدين، ص 272، غيبت طوسي، ص 128، صحيح بخاري، ج 9، ص 729
[9]. اصول كافي، ج 2، كتاب الحجة، ص 208.
[10]. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص651، به نقل از كمال الدين، صدوق، ج2، ص384.
[11]. فصلنامه انتظار، سال دوم، پائيز81، شماره 5، ص 89، مقاله آيت الله محمد باقر ايرواني، ترجمه بهروز محمدي.
[12]. الصواعق، ص 255 و 314.
منبع : اندیشه قم